فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 524

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 524 - نبرد بی‌ پایان و کشتار شش میلیون دشمن

در طول روز، بای زه‌مین پس از کمی استراحت تا ساعت 1 بعد از ظهر به پل بازگشت.

اگرچه روح او به خاطر تمام تغییرات سنگینی که بارها و بارها انجام می‌ داد، بدون اینکه به آن مهلتی برای استراحت بدهد، هنوز زخمی بود، اما طعنه زندگی هم به بای زه‌ مین مهلت نمی‌ داد تا کمی استراحت کند تا زخم عمیق روحش التیام یابد. به هر حال، بای زه‌ مین برای باز کردن یک مسیر محکم و مستقیم به منطقه بعدی، باید هر چه زودتر زامبی‌ های موجود در منطقه اژدهای شرقی را از بین می‌برد.

در این شرایط حتی برای مجروحان امکان استراحت وجود نداشت و اگر کسی می‌ خواست پیشرفت کند باید از رختخواب بلند می‌شد حتی اگر پایی برای ایستادن نداشت. واقعیت گذشته بی‌رحمانه بود، بدون ذکر این واقعیت جدید که بشریت به درون آن رانده شده و مجبور به زندگی در آن شده بود.

بدون استفاده از همپوشانی بازسازی برای دادن زمان به روح خود برای بهبودی، سرعتی که بای زه‌ مین به طور طبیعی زامبی‌ ها را سلاخی می‌کرد به هیچ وجه با گذشته قابل مقایسه نبود. کشتن 1.5 میلیون زامبی یا 1 میلیون زامبی در یک ساعت را فراموش کنید، بیشترین کاری که او می‌ توانست انجام دهد این بود که به ازای هر ساعتی که می‌ گذشت، کمی بیش از 300 هزار نفر را بکشد.

با این حال، 300 هزار زامبی در ساعت اصلا بد نبود.

در مورد اینکه چگونه بای زه‌ مین توانست در مدت کوتاهی این همه زامبی را بکشد، حتی اگر دیگر نمی‌ توانست روی دومین فعال سازی مهارت جنبش درخشان برای تشکیل سه کلون از خودش حساب کند، پاسخ ساده، خطرناک و طبیعی بود؛ بای زه‌ مین بار دیگر به خودش ظلم کرد.

شاید و فقط شاید، این عامل آخر مهم‌ ترین نکته‌ ای بود که چرا بای زه‌ مین در مدت زمان کوتاهی مورد استقبال و قدردانی افراد با استعداد و قدرتمند قرار گرفت.

* * *

پشت منطقه اژدهای شرقی ، 40 کیلومتر عمق و 200 متر بالاتر از سطح دریا.

23:27 بعد از ظهر.

شب تقریباً کاملاً تاریک بود، هیچ ستاره‌ای در آسمان وجود نداشت و فقط درخشش نقره‌ای ضعیف ماه، محیط تاریک اطراف را روشن می‌کرد.

خرناس کشیدن....

خرناس‌ های هیولاوار زامبی‌ها که می‌توانستند حتی شجاع‌ترین‌ها را هم بترسانند، با هم پژواک می‌کردند و غرشی شبیه به جانوران ایجاد می‌کردند و صدای طبیعی باد را که از هر چهار جهت می‌وزید کاملاً از بین می‌ بردند.

در میان آن تاریکی سرد مملو از موجودات وحشتناک، سایه‌ ای طلایی به طور مداوم از میان شکاف‌ های کوچکی که حملات آن در میان ارتش به ظاهر بی‌ پایان زامبی‌ی ها ایجاد می‌ کرد، می‌ درخشید.

بای زه‌ مین با بی‌ توجهی به بادهای شدیدی که از دریا می‌ وزید نیزه خود را تکان می‌داد و تمام زامبی‌ ها را در فاصله 5 متری جلوی خود نابود می‌کرد.

زامبی‌هایی که از وسط نصف شدند و زنده ماندند، بدون هیچ نگرانی می‌خزیدند و دست‌هایشان را دراز می‌کردند تا او را بگیرند، با این حال، زمانی که آن زامبی‌ها سعی کردند او را محاصره کنند، بای زه‌ مین مدت‌ها بود که موقعیت قبلی خود را ترک کرده بود.

او گاهی اوقات به سمت راست حرکت می‌ کرد و پس از ایجاد هرج و مرج در آن منطقه، با عجله به سمت چپ حرکت می‌ کرد تا زامبی‌ هایی را که می‌ خواستند مسیر عقب‌ نشینی او را ببندند، سلاخی کند. هر چقدر زامبی‌ ها تلاش کردند، حتی یکی از آن‌ها نتوانست قدمی فراتر از محیطی که بای زه‌ مین تعیین کرده بود بردارد.

او فقط بر روی ارتشی متشکل از میلیون‌ها زامبی فشار می‌آورد و با وجود اینکه عرض پل بیش از 200 متر بود، به هیچکدام از آان‌ها اجازه عبور نمی‌داد!

نه، بای زه‌ مین نه تنها از عبور زامبی‌ ها جلوگیری می‌ کرد بلکه ح...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی