جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 489
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 489 - زندگی یا مرگ؛ نامعلوم است
درون دروازه کیهان.
صدای چیزی شبیه به آتش کوچکی که توسط یک سطح آب سرد خفه میشود، همراه با غرغرهای نگران کننده و خندههای شادی آور، قابل شنیدن است.
«ولم کن، دلقک!» جک در حالی که یکی از مهارتهای روحی خود به نام تشعشع وحشت را فعال میکند، با صدای خشنی فریاد میزند.
«افتخار میدی؟ اینقدر جنگ طلب نباش و بیا با هم برقصیم آقای روح!» بای زهمین در حالی که گوشوارهی جادویی در گوش چپش درخشش سفید ضعیفی را ساطع میکند، بلافاصله حملهی انرژیکی جک را رد میکند و با بیپروایی، میخندد.
«چرا این لعنتی کار نمیکنه!» جک شروع به بروز احساس وحشت کرد چرا که متوجه شد حملات روحیاش کارساز نیست و او دلیل وقوع چنین اتفاقی را نمیداند.
از طرفی، حالت سر بای زهمین به شکلی است که جک نمیتواند متوجه شود که همهی اینها بهخاطر گوشوارهی درون گوش چپش است!
موقعیت و نژاد جک، واقعا یک روح است. اما روح دقیقا چیست؟ شبح، اساس توصیف کنندهی هویت فرد یا موجودی است که جسمی برای مهار کردنش نداشته باشد.
بدون داشتن یک بدن فیزیکی، بدیهی است که آمار فیزیکی جک، در مقایسه با موجودی از همان درجه و سطح، اما از نژادهای دیگر، اصلا بالا نباشد. با این وجود، روح جک و همچنین بقیهی ارواح، به عنوان نوعی امتیاز جهت متعادل کردن چنین نقصی، معمولا قویتر از ارواحی هستند که از بدن فیزیکی برخورد دارند.
در حالی که مقایسه کردن این وضعیت غیرممکن است، چرا که جک به پنجرهی وضعیتش دسترسی ندارد؛ این موضوع به این برمیگردد که ثبت روح، جهان اوبلون و تمام بومیان آن را رها کرده و مانا و جادوی او به طور قابل توجهی بالاتر از یک وجود فیزیکی است، هر چند که در همان سطح و در همان مرحلهی تکامل باشند.
این موضوع از آنجایی نشات میگیرد که هر بار که جک انرژی موجود در یک سنگ روح را جذب میکند، بر خلاف آنچه که وقتی یک موجود فیزیکی، نیروی روح موجود دیگری را جذب میکند، از سر میگذراند، روح جک، همهی آن را به طور کامل، به خودش جذب میکند بدون اینکه مجبور باشد این نیرو را با بدن فیزیکی خود شریک شود. این نقصی است که جک به آن دچار نیست.
مزیت بزرگ دیگرش این است که تاثیر حملات فیزیکی بر روی موجوداتی مثل جک، به شدت ضعیف است. البته هر چیزی که مزیتهایی داشته باشد، در نوع خودش معایبی نیز دارد و مثل مورد قبل، این یکی هم شامل استثنا نمیشود.
جک، مثل همهی ارواح و نژادهای مشابه، یک نقطه ضعف مهلک دارد و آن این است که با نداشتن بدنی برای محافظت از روحش، حملات جادویی، بیش از آنچه که انتظار میرود، میتواند به او آسیب برساند. این به ویژه در مورد حملاتی که حاوی مقادیر زیادی انرژی عنصر آتش و صاعقه هستند صدق میکند.
«لعنتی!!!» جک با نگرانی فریاد میزند و طلسم روحی را برای سومین بار، فعال میکند.
با این وجود، در کمال تعجب، انسان سرسختی که به سختی به او چسبیده، همچنان بدون نگرانی از پایان زندگیاش به خندیدن ادامه میدهد!
هرگز در طول بیش از 7000 سال از زندگی خود، امپراتور ارواح، جک، تا این اندازه احساس حقارت نکرده است. او نه تنها توسط یک موجود درجهی اول مهار شده بلکه به آرامی اما قطعا، زخمهای مختلفی را دریافت میکند که درد وحشتناکی را ایجاد میکنند!
جک میداند که نمیتوان وجود آن سوی دروازهی کیهان را دست کم گرفت، حتی قبل از اینکه به داخل بپرد، چرا که غیرممکن است که یک فرد عادی، حملات وحشتناک اینچنینی را انجام دهد و حتی تاناث مغرور اما قدرتمند را در چنین وضعیت بدی رها کند. با این وجود، برای شخصی مثل جک، غیرممکن است که نسبت به یک موجود درجهی اول، احساس تحقیر و تمسخر، نداشته باشد...
کتابهای تصادفی



