فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 300

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 300

فصل ۳۰۰ - حمله ویرانگر اژدها!

اژدهایان، جانوران افسانه‌ای بودند و افسانه‌های اساطیری آنها در سراسر جهان شنیده می‌شد. هزاران کتاب برای بزرگسالان یا کتاب‌های مصور برای کودکان خردسال وجود داشت که داستان‌هایی راجع به این هیولاهای قدرتمند می‌گفت که می‌توانستند با یک نفس، کل شهرها را ویران کنند و با قدم‌های سنگین خود موجب زلزله شوند.

در چین، اژدهایان گونه‌ای بسیار مورد ستایش و احترام بودند. در واقع یکی از مهمترین نمادهای کشور آسیایی دقیقاً نماد اژدهای شرقی بود که بر خلاف اژدهایان غربی اینگونه تعریف شده بود که طول آن می‌توانست صدها یا حتی کیلومترها برسد و مانند یک پادشاه واقعی در آسمان با ارتفاع زیادی پرواز کند.

لیلیث خندید و تعریف کرد:«گرچه شبیه اژدها به نظر می‌رسه، اما طبیعتاً اینطور نیست. اژدهایان جانورانی هستند که در جادو استعداد فوق‌العاده‌ای دارند و از همان لحظه اول وجودشان، بدن فیزیکی قوی و ترسناکی دارند. واقعاً این موجودات در اصل یک مشت حقه هستند!»

البته جانور نیم کیلومتری جلوی بای زه‌مین یک اژدهای واقعی نبود. با این حال، درست بود که بسیار شبیه به آن‌ها ست. به عبارت دقیق‌تر، بسیار شبیه یک اژدهای غربی ست.

شاید واضح‌ترین تفاوت به غیر از این واقعیت که اندازه آن بسیار زیاد نبود و فشاری که از بدنش ساطع می‌شد آنچنان که باید ترسناک نبود، احتمالا این بود که بر پشتش هیچ بال گوشتی برای پرواز در هوا وجود نداشت.

بای زه‌مین آهی کشید و با زبان قاصر گفت:«واضحه که اون چیز تو مرتبه اول هست، اما قدرت روح تو بدنش قطعا از مار فلس آبی که قبلا کشتم بالاتره...لیلیث، مطمئنی که موجودات زنده در این دنیا یه کم خیلی سریع ارتقا پیدا نمی‌کنن؟»

لیلیث به او نگاه کرد و چشمانش را در حدقه چرخاند:«آره، قطعاً همینطور فکر می‌کنم! به خودت نگاه نکردی؟»

«این...»

بای زه‌مین اخم کرد و متوجه شد که احتمالاً بهترین گزینه برای گفتن این کلمات نبود، آن هم با توجه به اینکه در کمتر از دو ماه او در شرف ورود به مرحله دوم بود.

لیلیث دست از سر به سر گذاشتن او برداشت و با اخم خفیفی آهی کشید:« این به کنار...حدس می‌زنم یه چیزی اینجا اشتباهه. از لحظه‌ای که قبل از ظهور خرس باستانی مرتبه دوم با اون ده جونور مرتبه اول روبرو شدی، به این فکر می‌کردم که این سیاره به نام زمین به نظر می‌رسه خیلی سریع در حال حرکته. مگه نه؟»

بای زه‌مین سرش را به نشانه‌ی موافقت تکان داد.

لیلیث با چهره‌ای جدی خاطر نشان کرد:«اما حیوانات و زامبی‌ها تنها کسایی نیستن که سریعتر از حد معمول رشد و ارتقا پیدا می‌کنن. اگه موجوداتی مثل تو و اون زن به نام شانگوان بینگ شو رو کنار بذاریم، انسان‌ها هم به سرعت در حال رشد هستن. میانگین سطح در جناح شما در حال حاضر حدود ۱۳ هست و اگه بخوای روی انتقال نیروهات به جنگل، برای آموزش تمرکز کنی، مطمئنم که در مدت زمان بسیار کوتاهی، همه افراد زنده می‌تونن به سطح ۲۵ برسن. با در نظر گرفتن اینکه چندین موجود با قدرت زیاد اون بیرون وجود دارن، من فکر نمی‌کنم نژاد بشر لزوماً در مضیقه باشه.»

اگرچه سطح متوسط انسان‌ها بسیار پایین‌تر بود، سخنان لیلیث ۱۰۰٪ درست بود.

انسان‌ها سلاح‌های مدرن زیادی داشتند که قادر به سرکوب هیولاها و زامبی‌ها بودند. تا زمانی که مهمات کافی وجود داشته باشد، حتی یک ارتش متشکل از صدها میلیون زامبی نیز به راحتی می‌تواند با خاک یکسان شود.

اگرچه این یک راه حل بلندمدت نبود، زیرا به جز کسانی که مهارت واقعی دارند، مانند چن‌هه در کشتن یک هیولا، همه کسانی که به...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی