جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 198
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۹۸ - بازگشت به دهکده
در وسط جاده اصلی در مسیر شمالی منطقه یانکینگ، کاروانی متشکل از سی خودرو با سرعت در حال حرکت بودند.
این کاروان خیلی منحصربهفرد بود، چونکه نه تنها جیپ، اتوبوس، وانت، تراکتور، کامیون و برخی وسایل نقلیه معمولی دیگر در این کاروان وجود داشت. در جلوی کاروان یک ماشین فلزی غولپیکر قرار داشت که مانند هیولایی به نظر میرسید که هر بار که موتور آن به صدا در میآمد غرش میکرد، در پشت کاروان یک ماشین غول پیکر دقیقاً مانند اولی دیده میشد.
این دو ماشینهای ام۳ بودند که قبلا در اردوگاه نظامی قرار داشتند. دو هیولای فلزی در حالی که مردان مسلح داخل آن با راهنمایی اپراتورهای مجرب، نگران کنترل مسلسلها به بهترین شکل ممکن بودند، دو توپ ضخیمشان را به جهات مختلف نشانه گرفتند. اگرچه آنها هنوز به تمرین نیاز داشتند، اما به طور موقت بهترین کاری بود که میتوانستند انجام دهند تا زمانی که آموزش مناسب ببیند.
حتی اگر بشر در آینده اسلحههایش را تغییر دهد، لزوماً همه چیز نباید تغییر کند. به عنوان مثال، آنها میتوانند به استفاده از فناوری ام۳ ادامه دهند، اما تغییراتی در بدنه زرهی آن ایجاد کنند و توپهای اصلی را با اسلحههای جادویی جایگزین کنند که مطابق با ظاهر ثبت و تکامل روح است.
به غیر از دو ام۳، دهها وسیله نقلیه نیز با مسلسلهای سنگین مسلح شده بودند که از اتوبوسها و بقیه خودروهایی که بازماندهها در آنها بودند محافظت میکردند.
در قسمت مرکزی، به غیر از خودروهایی که بازماندهها با آنها تردد میکردند، کامیونهایی نیز وجود داشتند که ظاهراً چیزی حمل نمیکردند. با این حال، اگر بخواهیم با دقت نگاه کنیم، متوجه میشویم که جنازههای بسیار ریزی در آنها وجود دارد. اگر کسی این صحنه را ببیند احتمالاً خندهاش میگیرد، و نمیداند که چرا از کامیونهای باربری بزرگ برای جابجایی همچین چیزهای کوچکی استفاده میکنند.
البته این اجساد کوچک در واقع اجساد موجوداتی بودند که قبلا توسط بای زهمین و بقیه کشته شده بودند. اگرچه اندازه آن بسیار کاهش یافته بود، اما وزن هر جانور تنها نصف وزن اصلی آنها بود.
پس از یک شب استراحت، بای زهمین از خواب بیدار شد و بلافاصله متوجه شد که جراحاتش تقریباً ۲۰٪ بهبود یافته است. این اتفاق به طرز خوشایندی او را شگفت زده کرد و یک بار دیگر متوجه شد که وضعیت سلامتی او چقدر وحشتناک است زیرا میل به قدرتمندتر شدن در درون او رشد میکند.
پس از صرف صبحانه آرامش بخش، بای زهمین دستور مستقیم به شروع حرکت برای ترک جنگل داد. اگرچه او باور نداشت که جانور دومی شبیه به خرس مرتبه دوم وجود داشته باشد، اما بهتر بود که امنیت خود را حفظ کنن...
کتابهای تصادفی

