سیستم خوناشامی من
قسمت: 175
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 175: حرف من
با دستهای بالا رفتهاش، واقعاً به نظر میرسید فکس تسلیم شده باشد. نه تنها او، بلکه ارین هم رها شده بود و میتوانست دوباره خودش را حرکت دهد. تا احساس کرد ارتباط عجیب بدنش قطع شده، تصمیم گرفت چند قدم به عقب بردارد و کنار پیتر و لایلا ایستاده بود.
«بیا کوئین!» وردن داد زد: «دو نفرمون با هم میتونیم راحت این یارو رو شکست بدیم!»
هرچند، کوئین هنوز محتاط بود، هیچ قصدی برای کم کردن دفاعش نداشت. بار قبلی که با فکس جنگیده بود و مبارزهاش با لئو را به یاد آورد. اگر وردن هم آن چیزها را دیده بود، شاید به اندازهی حالا با اعتماد به نفس نمیبود.
«هیچ حقّهای در کار نیست.» فکس ادامه داد: «میتونی از دختری که باهاش ارتباطم رو قطع کردم بپرسی. کاری که میخواستم رو انجام دادم. تمام چیزی که میخواستم این بود که بهش نشون بدم اگه عروسک من بشه چه شکلیه. فقط قدرت و مهارتی که باهاش شریک میشدم رو ارائه دادم و در مقابلش، میخواستم یکم خون درخواست کنم. کار اشتباهی کردم؟»
کوئین سپس یک فلاسک را از یکی از جیبهای شلوارش در آورد و آنرا به سمت فکس پرتاب کرد. فکس درب آن را باز کرد و میتوانست بوی شیرینی که از بطری میآمد را احساس کند.
«اگه به خون بیشتری نیاز داری، میتونی بیای سراغ من.» کوئین در ادامه گفت: «فقط ما رو به حال خودمون بذار و منم سر راهت قرار نمیگیرم و برای مأموریتت مشکل نمیسازم، پس تو هم سر راه من قرار نگیر.»
فکس یک جرعه خون از فلاسک نوشید در حالی که لبخند بزرگی به آرامی روی صورتش ظاهر شد گفت: «واو، این خیلی تازهست، ولی همونطور که بهت گفته بودم، گیر آوردن خون برای من مسئلهای نیس...
کتابهای تصادفی
