فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 1385

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۳۸۵

نوآ پس از اینکه از مخفیگاه خود خارج شد و به سمت شیطان آسمانی پرواز کرد، پرسید: «میتونی توضیح بدی که این چیه؟»

نوآ می‌دانست که حتی نمی‌تواند امیدوار باشد که بتواند اثرات فردیت شیطان آسمانی را کپی کند، اما می‌خواست بفهمد چگونه او انرژی بالاتر را از هیچ‌جا ایجاد کرده است. نوآ می‌خواست چیزی یاد بگیرد که بتواند در سبک نبرد خود پیاده کند.

«وارثم!» شیطان آسمانی درحالی که مراکز قدرت خود را پر می‌کرد فریاد زد: «جنگت چطور بود؟»

نوآ بدون پنهان کردن عصبانیتی که احساس می‌کرد، جواب داد «یکیشون فرار کرد چون یکی مجبورم کرد وسط جنگ احساسش کنم.»

«عالیه!» شیطان آسمانی فریاد زد.« شاید الان تعداد بیشتری از اونا پیداشون میشه. خوبه، خوب. یه شیطان همیشه باید دشمن داشته باشه.»

نوآ گفت: «شهر کریستالم الان دنبال منه.» و شقیقه خود را مالش داد. « تنها چیزی که نیاز دارم اینه که لوم ندی.»

«شهر کریستال؟» شیطان آسمانی پرسید:« فکر کنم دیگه منو فراموش کردن.»

«واستا»، نوآ پاسخ داد:« واقعا یزدانا چیزی رو فراموش میکنن؟ بعدشم تو چطوری از دست جریان کشنده با این فردیت دردسرسازت جون سالم بدر بردی؟»

«فقط ازشون فرار کردم»، شیطان آسمانی باه سادگی پاسخ داد: « سرعتم به قدری زیاد بودش که کارشناس شهر حتی نتونست قیافم رو نگاه کنه. من آدم خنگی نیستم و می‌دونم که کی باید فرار کنم.»

نوآ انتظار این را نداشت. او فکر می‌کرد که شیطان آسمانی دیوانه نادانی است که خود را در جنگ های نابرابر قرار می‌دهد تا سطح نبردش را ارتقا بدهد. با این‌حال، از اینکه فهمیده بود در مورد او اشتباه می‌کند احساس خوشحالی کرد.

نوآ هنگامی که شروع به فرود روی زمین کرد، گفت: «نمی‌دونستم که می‌تونی از انرژی با سطح بالاتر استفاده کنی.»

«انرژی بالاتر؟» شیطان آسمانی در حالی که سردرگمی روی چهره‌اش ظاهر شده، پاسخ داد: «این چیه دیگه!؟»

پاسخ شیطان آسمانی باعث سکوت نوآ شد. حالت چهره‌اش صداقت کلام او را نشان می‌داد که نوآ را در این موقعیت حیرت‌زده ‌ترمی‌کرد.

«اون انرژی سفید تو حمله ی آخرت...» نوآ در حالی که حرکت دست او را تقلید می‌کرد، گفت:«دقیقاً نفس نبودش، درسته؟»

«اه، اون...» شیطان آسمانی در حالی که یک دست را زیر چانه‌اش گذاشت، گفت:« من نمی‌تونم خیلی تکنیک و جادو یاد بگیرم چون در نهایت به فردیتم آسیب میزنن. پس من تکنیک‌ها و جادوهای جدید رو درست می‌کنم. و...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی