فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 1364

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت1364 : قلمروها

بانو لنا هاله‌اش را به کار انداخت و جریان دیگری ایجاد کرد که به نوآ ضربه می‌زد. منتظر بهبود نوآ نماند. غریزه بقایش به او می گفت که بهتر است کارش را هر چه سریع‌تر تمام کند.

شعله های آتش درون آسمان تبدیل به دریایی قرمز رنگ شد که به سمت نوآ پرواز می‌کرد. امواج دوباره کنارش فرود آمدند و پس از حمله‌ی بانو لنا لرزش های بیشتری در منطقه پر هرج و مرج اتفاق افتاد.

بانو لنا به همین بسنده نکرد. او به سرعت توانایی‌اش را دوباره به کار برد و امواج بیشتری را در اطرافش ایجاد کرد. حملات آسمانی همچنان بر سر نوآ فرود می‌آمد. بانو لنا می‌توانست حمله‌‌ای را شروع کند که هرگز متوقف نمی‌شود.

طولی نکشید که هاله ای نقره ای از درون امواج قرمزش درخشید و لکه سیاهی هم در حال گسترش بود، تا جایی که تمام زمین را پر کرد. شعله های تاریک شروع به سوزاندن امواج بانو لنا کردند و انرژی را به مرکزشان فرستادند.

بانو لنا سعی کرد امواج بیشتری ایجاد کند، اما شعله ها متوقف نمیشدند. آنها مدام در حال گسترش، و تهدیدی برای رسیدن به جایگاه او بودند چون طلسمش را می‌خواستند.

آن متخصص مجبور شد جا خالی بدهد.بانو لنا ارتباطش را با جریان قطع کرد و در حالی که زیر دستانش را با خود می کشید، به مکانی بالاتر در آسمان جهید. آن سه نفر با وجود هاله‌ی نوآ که محیط را پر کرده بود نمی توانستند درست فکر کنند. فقط می توانستند با تعجب به آسمان خیره بمانند.

شعله های آتش آنقدر گسترش یافت که کل منطقه را فرا گرفت. تا آن زمان، هر گیاه یا جانور جادویی‌ای که قدرتش در اواخر رده‌ی میانی یا پایین تر بود به خاطر شدت آن توانایی نوآ از بین رفت.

سپس انرژی موجود در بدنشان به سمت منبع شعله های آتش حرکت کرد. موجودات قدرتمند موجود در آن منطقه نمی‌توانستند بفهمند چه اتفاقی در حال افتادن است، اما وقتی صدای غرشی را که در زمین پخش می‌شد شنیدند، تصمیم گرفتند حمله‌ی خود را متوقف کنند.

شعله‌های آتش پس از آن که هر چیزی را که می توانستند از بین بردند، شروع به کاهش کردند. بانو لنا با دیدن این صحنه و بدن تهذیب‌گری در میان شعله های متراکم، چشمانش را باریک کرد.

نوآ در حالی که می‌ایستاد گفت: «ممنونم.»

پس از آنکه شعله های آتش تمام انرژی‌اش را گرفته بود، لباس و بدنش اصلاح شده بود. بانو لنا حتی یک زخم روی بدنش پیدا نکرد. نوآ به وضعیت قبلی‌اش بازگشته بود، با این تفاوت که اکنون سطح تهذیبش در مرحله‌ی مایع بود.

بانو لنا در حالی که در قسمت‌های بالایی آسمان به شکل مایع درآمده بود، پاسخ داد: «بعد از اینکه دوباره بکشمت دیگه ممنونم نمیشی.»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی