فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 1190

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 1190 - 1190. تهاجم

نوآ پس از ناپدید شدن پادشاه الباس فریاد زد: «خب، همتون خوب شنیدید. برای تهاجم در سطح آماده شید.»

پادشاه الباس در طول جلسه صدای خود را محدود نکرد. تمام بعد مجزا پاسخ‌های او به نوآ را شنیده بودند، و همین امر در مورد آخرین اعلامیه نیز صادق بود. سخنان او از طریق صفحه نمایش‌ها و آیتم‌های زیادی که آن مکان را پر کرده بود بازتاب یافت.

نیازی به گفتن نیست که اعلام نوآ باعث بیداری آشفته جمعیت در داخل بُعد شد. بسیاری از انسان‌های تهذیب‌گر در آنجا هرگز سطح زمین را ندیده بودند، و کسانی که به اندازه کافی خوش شانس بودند که در آنجا زندگی کنند، از قرن اول که در مخفی شدن گذرانده بودند، آرزوی بازگشت به آن را داشتند.

دست چپ یزدان و ارشد بزرگ دیانا به جایی که نوآ بود تلپورت کردند و پس از اعلام او روی سقف بعد به او رسیدند.

ارشد بزرگ دیانا گفت: «شکاف به تازگی ظاهر شده. قبل از شروع تهاجم باید چند سال دیگه صبر کنیم.»

دست چپ یزدان ادامه داد: «موافقم. این می‌تونه یه تله باشه. من حرف‌های پادشاه الباس رو به این راحتی باور نمی‌کنم.»

نوآ نگاهی به دو رهبر انداخت و حرف‌های آن‌ها را به تمسخر گرفت. اکنون که می‌دانست سفر تهذیب‌اش به پایان نرسیده است، احساسات در ذهنش موج می‌زد و خنده‌ای بلند از دهانش بیرون می‌آمد.

رئسای دو گروه به نوآ خیره شدند که حتی بدون اینکه خودداری کند می‌خندید. آن‌ها یک حالت گیج نشان دادند زیرا آن‌ها نمی‌توانستند بفهمند چگونه او در آن موقعیت می‌تواند اینقدر آرام باشد.

نوآ همچنان به خنده ادامه داد که خاطرات زندگی او دوباره در بینش او ظاهر شد. او همین چند دقیقه پیش آماده بود آن‌ها را دور بریزد، اما دیگر نیازی نداشت که از فردیت خود دست بکشد.

پادشاه الباس گفته بود که نوآ می‌تواند بدون نگرانی به جهان حمله کند و نوآ او را باور کرد. پادشاه سلطنتی در زمانی که یک تهذیب‌گر قهرمان بود هرگز به تاکتیک‌های ضایع اتکا نکرده بود، بنابراین اکنون که یک یزدان بود دیگر هیچ دلیلی برای این کار نداشت.

نوآ بعد از اینکه توانست خنده‌اش را خفه کند، گفت: «فکر می‌کردم شما می‌دونید ذهن یک یزدان چطوری کار می‌کنه. چشم‌های شاه الباس دیگه نمی‌تونن سطح پایین رو ببینن، چشماش تو سرزمین‌های جاودانه گیر کردن. اون حتی اگه تمام سازمانش را درست در مقابلش نابود کنیم، دیگه عملی نمی‌کنه.»

ارشد بزرگ دیانا گفت: «محتاط بودن شرط عقله.»

او با نوآ موافق بو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی