تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1059
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 1059 : آثار
شیطان تعقیبگر موضوع گونهی کسیر را با ارشد دیانا حل و فصل کرد. شورا مالک هیچ میمونی نخواهد بود، اما میتواند در هنگام تیمار کردنشان به هایو بپیوندد. همچنین میتواند دربارهی تعدادی از رونهای تولید شده را داشته باشد.
اسکالی و بومیان خانواده ویلوت تعدادی دورگه را برای فرستادن به آن شکاف آسمانی انتخاب کردند. آنها موجوداتی با تجربه در هنرهای رزمی را انتخاب کرده بودند. آن موجودات باید بدن انساننما داشته باشند یا اینکه بتوانند شمشیرهایشان را در ساختار جانوریشان به کار ببرند.
علاوه بر این، هر ارشدی که در مورد هنرهای رزمی آن هالهی آسمانی کنجکاو بود و یا قصد داشت که قدرت کلی خود را بهبود ببخشد، میتوانست از قلمروهای شورا بازدید کند. بدین ترتیب اتحادیه کسانی را که میتوانستند دوباره در آنجا آموزش ببینند بر اساس میزان استعدادشان در این زمینه انتخاب میکرد.
هایو درست پس از شنیدن خبر پخش آثار جدیدی از موجودات آسمانی در میان ارشدها آشفته شد. بسیاری از تهذیبگران به سمت آن رشته کوه سفر کردند، به این امید که آموزشها یا شخصیتهای گذشتهی آنها بتواند با هالهی باستانی مطابقت داشته باشد.
این یک میراث الهی خاص بود که هیچ گونه عواقب ماندگاری را به همراه نداشت. هیچکس از تلاش برای تصرفش خودداری نخواهد کرد.
با این حال، بسیاری از آنها به زودی حقیقتی تلخ را دریافتند. کنار گذاشتن هنرهای رزمی پس از رسیدن مراکز قدرتشان به رتبهی چهارم، باعث شده بود که با آن میراث سازگاری نداشته باشند. هزاران سال طول میکشید تا ذهنشان آن دانش را پردازش کند.
دورگهها کمی بهتر بودند، به خصوص آنهایی که متعلق به حلقههای داخلی شش سلسلهی خونی بودند. آنها هرگز نیازی به کنار گذاشتن کامل هنرهای رزمی نداشتند زیرا از نظر بدنی قویتر از تهذیبگران دنیای اصلی بودند. حتی کسانی که دانتیان نداشتند هم نیاز داشتند که به آنها تکیه کنند، چون ساختن طلسمها بسیار زمان بر بود.
اسکالی هم به آن شکاف سفر کرد. ظاهرش باعث تعجب ارشدهای شورا شد، اما آنها در نهایت از اینکه عضو متحدان هایو هستند احساس خوشحالی کردند.
آن سرزمینهای فانی یکی از غنیترین دورانهایی را تجربه میکرد که یک رده پایین میتوانست تا آن زمان ببیند. تعداد زیاد تهذیبگران رتبه قهرمانشان طبق اسناد تاریخی بیسابقه بود.
همچنین بسیاری از تهذیبگران کم کم به ...
کتابهای تصادفی


