تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1006
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 1006: مغز
میمون دوباره از روی عصبانیت غرید و با نیرویی نامرئی به پرهایی که به سمتش میآمدند کوبید و بسیاری از آنها را له کرد. با این حال تعدادشان زیاد بود و بعضی از آنها قویتر از بقیه بودند.
سیل پرها جانور را فرا گرفت و با هر ضربهای که بر بدنش وارد میکردند، صدای کوبیده شدنشان در آن مکان میپیچید. اکثرشان با برخورد به موی میمون متلاشی میشدند، اما تعدادی توانستند آثار سفیدی روی پوست او برجای بگذارند.
حتی یکی از پرها وقتی که به نقطهای که تحت تاثیر نشان سیاه بود برخورد کرد، پوست آن ناحیه را سوراخ کرد. سم موجود در آیتمهای موجود پس از آخرین انفجار بیشتر پخش شده بود و توانست بدن میمون را کمی ضعیف کند.
حالا نقاط حساسی روی پوستش وجود داشت و از آنجایی که تیم شکار به او فرصت بهبودی را نمیداد، سم همچنان به پخش شدن در بدنش ادامه میداد.
وقتی میمون کایسر پر را که در سینهاش فرو رفته بود دید، از عصبانیت غرید. زخم عمیق نبود، اما این که به موجودات ضعیفتر اجازه بدهد به او آسیب برسانند، تحقیر آمیز بود.
امواج ذهنیاش کنترلشان را از دست دادند و شوکهایی را آزاد کردند که در سراسر فضای اطرافش پخش شدند. هنگامی که آن نیروی نابودگر آنها را فراگرفت، زمین و آسمان از هم پاشید و در ادامهی آن، پرها یا فرو ریختند و یا جهتشان تغییر پیدا کرد.
با این وجود، یک پر باریک حتی در میان طوفان امواج ذهنی مسیرش را حفظ کرد و مستقیماً در چشم راست میمون فرود آمد.
جانور هنوز در حال غرش بود که یک شئ سوزن مانند سیاه به چشمش خورد و به محض اینکه نتوانست بافت بدن را سوراخ کرد، منفجر شد. امواج ذهنی در آن نقطه از کار افتادند و نوآ توانست پرهای باقیمانده را کنترل کند تا آنها را به سمت میمون برگرداند.
او یکی از سلاحهای شبه رتبه ششمش را در انبوهی از پرها پنهان کرده بود و به لطف دانش اسکالی توانسته بود به طور دقیق در مورد مسیر حرکتشان تصمیم بگیرد. اگر اسکالی به او نمیگفت که میمون در هنگام حمله دقیقاً چه واکنشی نشان میدهد، نوآ هرگز فکرش را هم نمیکرد که چنین ضربه دقیقی را وارد کند.
نوآ و متحدانش این فرصت را از دست ندادند و قویترین طلسمهای خود را به سمت آن موجودات سراسیمه روانه کردند. دنبالهای از طلسمهای رنگار...
کتابهای تصادفی
