تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 577
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۵۷۷ به پایان رسید
جون به شهرِ کنار بوتهزارهای ساکن کفتارهای خاموش بازگشت.
خانواده الباس پس از پاکسازی منطقه از موجودات جادویی یکی از هرم سنگها را در آنجا ساخته بودند.
آن قلمرو شمالیترین سرزمین در اختیار ملت اوترا بود.
جون به شعبه خانوادگیاش که در آنجا تأسیس شده بود بازگشت، به خوبی از او استقبال شد.
مکس، پدرش، و همچنین برخی از فرستادگان خانواده الباس در آنجا بودند.
خانواده سلطنتی به خوبی میدانستند که او برای مبارزه با مصیبت آسمانی به راه افتاده است و حتی پیشنهادی برای کمک هم به او داده بودند.
با این حال، جون اصرار داشت که مصیبت را به تنهایی پشت سر بگذارد، و نه پدرش و نه خانواده الباس نتوانستند حریف سرسختی او شوند.
جون با دیدن آن تهذیبکنندگان قهرمان که به او لبخند میزدند، احساس خوشحالی نکرد.
با دیدن آن منظره، دلش سرد شد. حالا میفهمید که نوآ زمانی که هنوز در ملت اوترا بود، چه چیزی را پشت سر گذاشته است.
« به گمونم منم تحت کنترلشون باشم، تنها راه فرار از کنترل اونا اینه که خانوادهم رو رها کنم. »
جون در حالی که به آنها تعظیم کرد و وارد عمارت پشت سر آنها شد، اینطور فکر کرد.
مکس و دو تهذیبگر قهرمان از خانواده سلطنتی که دیگر به رفتار او عادت کرده بودند، لبخندهایشان بر لبانشان باقی ماند و شروع به بحث در مورد آینده همکاری خود کردند.
خانوادهی بالور عمیقاً با خانواده الباس مرتبط بود، دستاوردهای جون در قاره کهن، اعتبار و حیثیت برای آن فراهم کرده بود.
خانواده او مدتها بود که به یک خانواده نسبتا اصیل تبدیل شده بود و اگر خانواده سلطنتی به حمایت از آن ادامه میدادند تبدیل به یک خانواده کاملا اصیل میشدند.
البته، بالورها در ابتدا به یک تهذیبگر رتبه ۵ در ردههای خود نیاز داشتند، اما به نظر میرسید جون هدف مناسبی برای امیدهای آنها باشد.
همچنین، احتمال زیادی وجود داشت که خانواده بالور فقط با خانواده الباس ترکیب شوند.
از این گذشته، جون یک شخص ...
کتابهای تصادفی


