قسمت ۳۹۹: پنج گذرگاه

دیوید به حمله خود ادامه داد، گوشه میدان او به دلیل حمله بیپروایانه جانوران آتشینش خیلی زود پر از شعلههای بزرگ شد.

سپس یک تیر شعله‌ور به سر زن حکاکی شده اصابت کرد تا سرانجام مبارزه به پایان برسد.

دیوید قبل از سه تهذیب کننده دیگر مرحله جامد در تیمش پیروز شده بود!

سپس طلسمهای خود را پراکنده کرد و سر خود را به سمت مناطق دیگر میدان جنگ چرخاند.

نگاه او قبل از حرکت به سوی نوآ، اندکی به مبارزه سه یارانش ماند.

نوآ به او خیره شده بود، او هم حواسش به میدان جنگ بود در حالی که به صورت چهار زانو بالای هی‌لونگ نشسته بود تا دانتیانش را دوباره پر کند، وقتی به او نگاه میکرد میتوانست رد تعجب را در چشمان کاپیتانش ببیند.

- جای تعجب نیست که اون کاپیتان ماست.

نوآ قبل از اینکه دیوید سرش را تکان دهد با خود فکر می‌کرد، عملکرد او در بعد مجزا از همه انتظاراتش فراتر رفته بود، این ژست راهی برای به رسمیت شناختن قدرتش بود.

سپس او نیز نشست، دلیلی برای کمک به سه نفر دیگر وجود نداشت، آنها فقط از مزیت عددی خود استفاده میکردند تا به آرامی دشمنان خود را خسته کنند، این یک رویکرد امن در موقعیتی بود که نیازی به تلاش آنها نداشت.

حدود بیست دقیقه طول کشید تا دو تهذیب کننده حکاکی‌دار باقیمانده نیز ذخایر انرژی خود را تخلیه کرده و در اثر حمله مشترک سه تهذیب کننده مرحله جامد کشته شوند، چهره آنها به سرعت ناپدید شد زیرا جراحات مرگباری بر بدن آنها وارد شده بود...

بالاخره همه دشمنان شکست خورده بودند!

سازههای منطقه به محض ناپدید شدن آخرین تهذیب کننده حکاکی‌دار روشن شده و دیوارهای شنی در طرف مقابل جایی که گروه دیوید از آنجا آمده بودند، شروع به حرکت کردند و گذرگاهی را ایجاد کردند که به عمق رشته کوه منتهی میشد.

«کار همگی خوب بود، بیایید استراحت کنیم.»

دیوید قبل از اینکه چشمانش را ببندد دستور داد تا روی بهبودی خود تمرکز کنند، بقیه نیز بدون افزودن کلمهای همین کار را کردند.

یک روز کامل گذشت، پنج تهذیبکننده ساکت نشستند و در مرحله بعد برای تسریع بهبودی مقداری خوابیدند.

درست جلوی...