تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 322
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۳۲۲: کلیشه
تمام دریا به عنوان یک منطقه خطرناک در نظر گرفته میشد.
در دریا عموما به دلیل جمعیت کمتر موجودات زنده، چگالی نفس از سطح معمول بالاتر بود.
دریا واقعا بسیار وسیع بود ، حتی اگر از حیث عددی تعداد موجودات زنده بیشتری، نسبت به خشکی نفس جذب میکردند بازهم پهناور بودن دریا جبرانش میکرد.
نوا همچنان در حال پرواز کردن بود، آب کریستال مانند بیپایان دریا مانع آن میشد که اون بداند چه قدر مسافت طی کرده است و تنها ذهنش برای تشخیص میزان پیش رویش مفید بود.
«بیشتر از یه ماهه که میگذره ولی هیچ خشکی تو دیدم نیست.»
نوآ در حالی که قرصی را از حلقه فضایی خود برداشت و آن را خورد، آهی کشید، پرواز مداوم به آرامی ذخایر انرژی او را از بین میبرد، فقط قرصها و معجون هایش به او اجازه میدادند به سفر خود ادامه دهد.
یک هفته دیگر گذشت تا اینکه نوا یک جزیره کوچک دید که به تنهایی در عظمت دریا به چشم میآمد.
نوآ وقت را تلف نکرد، به سرعت بر روی زمین شنی فرود آمد که یک گرد و خاک زرد کوچک از برخورد نوا با شن زرد بپا شد .
نوآ حتی صبر نکرد تا گرد و خاک پراکنده شود، او خود را بر زمین دراز کرد و چشمانش را بست.
بیشتر از یک ماه سفر بدون خواب، آنهم درست بعد از یک نبرد سهمگین، نیرویی برای او باقی نگذاشته بود ، او سریعا به خواب رفت، به شکلی که حتی نور کور کننده خورشید نیز نتوانست بر خستگی او غلبه کند.
زمانیکه شب فرارسید، نوا از خواب بیدار شد بعد از یک سفر طولانی، او احساس میکرد وضع روحی او در حال بهبود است ، او میتوانست با شفافیت بیشتری راجب وضعیت خود فکر کند.
«وضع روحی و جسمیم خوب شده ، فقط برای اطمینان تمرینامو متوقف میکنم، دانتاینمم لازمه از اول پر بشه.»
نوا موهبت نفس را از حلقه خود بیرون اورد و قبل از اینکه بپرد و تکنیک تهذیب خود را اجرا کند حلقه را بر روی زمین قرار داد.
به نظر میرسید که دانتیان...
کتابهای تصادفی

