تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 80
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 80: امواج بیپایان
نبرد انفرادی؟
نوآ با انرژی ذهنی خود محیط اطراف را به دقت بررسی کرد. هر بار که به دیوارهای اتاق برخورد میکرد، ادراک او به لرزه میافتاد. همهاش هم بهخاطر «نفسی» که دیوارهها از آن ساخته شده بودند.
به نظر میرسید او در یک منطقه بسته زیرزمینی به وسعت پنجاه مترمربع قرار دارد و هیچگونه موجود زندهای را در اطراف خود احساس نمیکرد.
به نظر میرسه که واقعاً اینجا تنهام.
او با خونسردی مقابلش را تماشا کرد که در همان لحظه چند رون، روی زمین شروع به درخشیدن کردند و در هوا بلند شدند.
یک ربید موربیز سطح 2 بین هاله نور ظاهر شد و صدایی دوباره به وجود آمد.
«اگه میخواید تسلیم بشید، لطفا رونی که در دریای آگاهی شما شکل گرفته را بشکنید.»
چشمان نوآ گرد شد و با عجله حوزه ذهنی خود را بررسی کرد.
به شکل چهار زانو نشست و وقتی چشمانش را باز کرد، از پیدا کردن رون نارنجی بین دستانش شگفت زده شد.
نوآ به واقعیت بازگشت و نمیتوانست نسبت به تهذیبکنندهای که بُعد مجزا را ایجاد کرده، احساس احترام نداشته باشد.
این دنیا میتونه مستقیماً در درون حوزه ذهنی من دخالت کنه! این باورنکردنیه!
جانور همچنان ایستاده بود، انگار منتظر بود تا نوآ اولین حرکت را انجام دهد.
این زمین ارثیه برای تهذیبکنندههای زیر بیست سال ساخته شده، پس این مرحله باید بر اساس یک سختی معقول تنظیم شده باشه. واقعاً ممکنه که اینجا چیز ارزشمندی به دست بیارم.
استدلال او هیچ نقصی نداشت، بنابراین نوآ تصمیم گرفت برای به دست آوردن یک پاداش خوب، با تمام وجود تلاش کند.
هنگامی که زره بالایی خود را بیرون آورد و در حلقه فضایی قرار داد، چشمانش متمرکز شد. سپس حلقه را به انگشت خود انداخت و در جهت جانور قدمی برداشت.
شمشیرهای او از زمانی که به مرحله دوم رسیده بود، درون غلاف قرار نگرفته بودند.
جانور سطح 2 به محض تحرک نوآ شروع به حرکت کرد، اما فوراً توسط یک ضربه نوآ کشته شد.
جانور به دودی تبدیل شد که در جایی که رونها بودند جمع شد و دو جانور سطح دو دیگر از هاله بیرون آمدند.
اوه پس اینطوری کار میکنه. خوب، من همیشه میخواستم حد واقعی خودم رو بدونم.
در حالی که به سمت آن دو جانور میدوید، در یک لحظه آنها را کشت، لبخندی خفیف روی صورتش ظاهر شد.
اما همین روند تکرار شد و اینبار چهار جانور ظاهر شدند و نوآ بدون تردید و صبر به آنها حمله کرد.
×××
زمان گذشت و تعداد جانورانی که با هم ظاهر میشدند رو به افزایش بود.
نوآ به تازگی آخرین جانور از آخرین موج دشمنان را کشته بود.
این بار چهلتا بودن. نمیدونم در حال حاضر چندتای دیگه قراره اضافه بشه...
او به هیچوجه از مایع "نفس" در دانتیان خود استفاده نمیکرد و فقط به نفسی که در بدنش بود برای مبارزه اتکا میکرد.
از آنجایی که حتی حین مبارزه هم نفسش بازیابی میشد، استفاده از آن بهترین روش برای حفظ خود در بهترین حالتش بود.
پس از اینکه چهل رشته دود دوباره به هاله پیوستند، رونها با شدت بیشتری میدرخشیدند، انگار که خودشان را شارژ میکنند.
سپس یک جانور سطح 3 از آن بیرون آمد. اما جانور سر جای خود ایستاد و به نوآ نگاه کرد.
انگار وقتش رسیده که سطحم رو افزایش بدم. خوشبختانه الان تنهام و کسی اینجا نیست.
او به سمت موجود حرکت کرد و شمشیرهای خود را به سویش نشانه گرفت تا ضربهای وارد کند.
ربید موربیز سطح ۳ آماده شد تا تیغهای را که نوآ در راستای نیشهایش بالا میبرد مسدود کند، اما حرکتش با دندانهای سیاه سر یک خزنده برخورد کرد.
پنجههای جانور در دهان مار قفل شده بود، بنابراین او هیچ راهی برای محافظت از خود در برابر ضربه نوآ به سمتش نداشت.
سرش جدا و تبدیل به دود شد. یک جانور درجه 3 تنها با دو حمله کشته شده بود!
«وقتی از آسه استفاده میکنم خیلی کارم راحتتره. جادو واقعا عالیه!»
دود به سمت هاله برگشت و دو خال رده 3 ظاهر شدند.
اما چالش واقعی الان شروع میشه.
-حدود یک ساعت بعد، در منطقه مرحله دوم.
نوآ توسط شش جانور سطح سه احاطه شده بود. قدرت آنها در ردیف متوسط قرار داشت. او مدتها پیش شروع به استفاده از مایع "نفس" خود کرده بود و شمشیرهای خود را دیوانهوار به اطرف تاب میداد.
آسه به طور تصادفی هر بار که نیاز به جلوگیری از حمله یا زدن ضربات یواشکی به جانور داشت ظاهر میشد.
به مرور جانوران صدمات بیشتری میدیدند و حرکات آنها کم میشد.
در نقطهای، یکی از آنها در نقطه کور نوآ ظاهر شد و میخواست نیش خود را برای ضربه بیرون بیاورد، اما خیلی زودی توسط دهان آسه گرفتار شد.
نوآ برگشت و با عجله سرش را سوراخ کرد و بدنش به دود تبدیل شد.
حالا که تعدادشان کم شد، مبارزه راحتتر میشد.
پانزده دقیقه دیگر طول کشید تا نوآ جانوران را شکست دهد و وقتی جنگ تمام شد، روی زمین نشست تا مراقبه کند.
او متوجه شد که این آزمایش پس از هر نبرد به او ده دقیقه زمان استراحت میدهد.
در ابتدا، او نیازی به استراحت نداشت، اما با افزایش تعداد جانوران سطح 3، او متوجه شد که مایع نفسش بیشتر و بیشتر تخلیه میشود.
جانوران جدید بلافاصله ایجاد میشدند، اما تا ده دقیقه بیحرکت میماندند.
نوآ حتی به جانوران مقابل خود نگاه هم نمیکرد و تنها زمانی چشمان خود را باز میکرد که حملهای به او وارد میشد. انجام این کار به او اجازه داد تا زمان صرف شده برای بهبودی را به حداکثر برساند.
ده دقیقه گذشت و نوآ در مقابل خود احساس خطر کرد. ناگهان چشمانش را باز کرد و از حمله ی پیشرویش جاخالی داد.
یک جانور اوج رتبه 3 ظاهر شده بود!
فقط یک دشمن در مقابل او بود اما در اوج قدرتش بود.
سختی مرحله دوباره یک سطح دیگه هم افزایش پیدا کرده.
در برابر او تنها یک دشمن وجود داد که در واقع کار را برایش بسیار آسانتر میکرد زیرا میتوانست از مزیت عددی ارائه شده توسط همراه خونی خود استفاده کند.
نبرد شدید بود.
نوآ قبلاً دو بار با جانوران جادویی همرده خود مبارزه کرده بود اما هر دو بار در پایان مجروح شده بود.
با این حال، او اکنون دارای رتبه 3 بدنی بود و آسه توسط هیچ دشمن دیگری بهچالش کشیده نمیشد.
کمکم، جانور درجه 3 کنترل مبارزه را از دست داد، چرا که از دو طرف مورد حمله قرار میگرفت.
سپس نوآ آن را وادار کرد تا یک ضربه قوی را از جلو را مهار کند و آسه یک بخش بزرگ از پشت بیدفاع جانور را گاز گرفت.
جانور تبدیل به دود شد و نوآ دوباره وارد حالت مراقبه شد.
زمانی که پس از مدتی دوباره چشمانش را باز کرد، اینبار دو جانور اوج 3 آمادهی حمله به او شده بودند.
{پایان چپتر 80.}
کتابهای تصادفی

