فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 54

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

نوآ روی دسته جانوران جادویی فرود آمد.

مارها قبلاً با سر و صدایی که از دیوار می آمد از خواب بیدار شده بودند و بلافاصله به نوآ حمله کردند.

یک سر بزرگ دو متری با دهان باز به سمت او آمد اما فوراً توسط یک بریدگی عمودی به دو نیم تقسیم شد.

مارها با مرگ یکی از گله هایشان بی قرار شدند و دیوانه وار به نوآ هجوم آوردند و نوآ مجبور شد جلوی ضربات وارده را بگیرد.

مار ها او را به پرواز به سمت دیواری که از آنجا آمده بود فرستادند و نوآ به طرز وحشیانه ای با دیوارآنجا برخورد کرد.

او نمی توانست وقت خود را تلف کند زیرا مارهای رتبه 1 از سوراخ های بالا به سمت او می پریدند و مارهای رتبه 2 او را احاطه کرده بودند.

به طور کلی، گروهی از جانوران جادویی رتبه 2 نمی توانستند در شرایط عادی به نوآ آسیب برسانند.

اما به دلیل سقوطش، مجبور شد مستقیماً در وسط دسته آنها بپرد و مارها از قبل برای ورود او آماده شده بودند.

همچنین مشکل نوع جانوران جادویی آنها بود.

جانوران جادویی از نوع مار، معمولاً بسیار انعطاف‌پذیر بودند و بدنی قوی با نقاط ضعف کمی داشتند و جزء خطرناک ترین جانوران جادویی محسوب می شدند.

در مورد مارهای زمینی، بدن آنها بسیار سخت بود و قدرت بسیار زیادی داشتند، اما نمی‌توانستند از دندان نیش خود سم ترشح کنند.

کشتن حیوانات رتبه 2 خیلی آسونه، حتی اگه دردسرساز باشه، اما جانورای رتبه 3 توی این آشفتگی مشکل سازن.

مار رتبه 3 در عقب گروه بود و چشمانش را به نوآ خیره کرده بود در حالی که مارهای رتبه 2 به او حمله می کردند، به نظر می رسید که مار رتبه 3 حرکات او را بررسی می کرد و منتظر لحظه ای مناسب برای ضربه زدن بود.

نوآ مارهای جلوی خود را به عقب راند و شش ضربه باد بر روی آنها زد، او مارهای رتبه 1 را که از بالا می پریدند کاملاً نادیده گرفت.

ضربات بریدگی به بدن آنها اصابت کرد و زخم های عمیقی بر جای گذاشت، اما به نظر می رسید که آنها اهمیتی نمی دادند و دوباره شروع به حمله می کردند.

نوآ این بار طفره رفت و به سمت راست دره دوید و دیوانه وار هر چیزی را که به او نزدیک می شد، برید.

اونا خیلی زیادن و من حتی در قدرت کاملم هم نیستم. من باید فرار کنم...

غلظت "نفس" در سمت راست او کمی کمتر از سمت چپ بود، بنابراین او آن جهت را انتخاب کرد.

جانوران جادویی غلظت بیشتر "نفس" را ترجیح می دادند، بنابراین می توان تصور کرد که جانوران در مناطق با غلظت پایین تر ضعیف تر بودند.

مارها همچنان سعی می کردند او را محاصره کنند، اما او به سادگی به سمت جلو حرکت می کرد و مسیری را در بدن آنها ایجاد می کرد.

یعنی می برید و می رفت جلو...

وقتی او به زور راهش را میان آنها باز می کرد، خون قرمز تیره به طور مداوم رویش می‌ریخت...

هنگامی که او تقریباً خارج از مرزهای گروه بود، جانور رتبه 3 تصمیم گرفت حمله کند.

بدن عظیم آن در یک لحظه به موقعیت نوآ رسید و با دهان باز به او حمله کرد.

نوآ با دیدن سر بزرگ چهار متری که از پشت سرش می آمد به هوا پرید و با دو شمشیر خود جلوی نیش مار را گرفت.

درگیری، نوآ را در فاصله ای دوری از گله پرتاب کرد و باعث شد که او به شدت روی زمین سقوط کند.

اوج رتبه 3!

نوآ در حالی که در درون سوراخی که ایجاد کرده بود ایستاده بود، به این فکر فکر کرد.

او در حمله قبلی به راحتی مجروح شده بود اما توانسته بود از موقعیت خطرناک دور شود.

نوآ به عقب نگاه نکرد و به سمت مکانی که دارای کاهش تمرکز "نفس" بود با تمام سرعت دوید.

مارهای پشت سر او به دنبال او رفتند اما نتوانستند به او برسند، سرعت آنها کمتر از میانگین جانوران هم ردیفشان بود.

تعقیب و گریز برای یک ساعت ادامه یافت.

نوآ مجبور شد با حملات مداوم سایر جانوران مار مانندی که هنگام فرار در مقابل او ظاهر می شدند روبرو شود.

مارهای آتشین، مارهای شاخدار، مارهای دو سر، چرا به این مکان نمیگن دره مار؟؟

نوآ در ذهنش دنیا را نفرین می کرد در حالی که بی امان هر جانور جدیدی را که در چشمانش ظاهر می شد را میکشت.

اگه این همه جونور جادویی که به طور تصادفی به من حمله می‌کنن نبودن، مار رتبه 3 رو قبلاً شکست داده بودم! خوشبختانه همه اونا رتبه ۲‌ان.

اجساد همچنان در مسیری که او قدم می‌زد جمع می‌شدند و خون سرخ همچنان روی رودخانه در مرکز دره جاری بود.

در نقطه ای، یک چهره ناتوان در مقابل او ظاهر شد.

بدنش هجده متر طول و چهار متر ضخامت داشت، سه شاخ بر سر داشت و از دندان های نیشش مایع غلیظ بنفشی می چکید.

مار شاخدار، رتبه 3!

پشت آن، تعداد انگشت شماری از مارهای شاخدار رتبه 2 به هم پیچیده بودند و به سمت او نگاه می کردند.

مار شاخدار رتبه 3 به او نگاه نمی کرد اما به نظر می رسید که مار زمینی رتبه 3 ای که او را دنبال می کرد، نفرت زیادی در چشمانش داشت.

نوآ به قیافه مار شاخدار نگاه کرد.

اونا باید برای نقطه با غلظت بالاتر "نفس" جنگیده باشن و انگار که مار شاخدار شکست خورده! به همین دلیله که بدن اون کوچیکتره. من می تونم از این فرصت استفاده کنم.

نوآ با قاطعیت به سمت مار شاخدار رفت.

جانور با تجاوز انسان کوچک به قلمرو اش خشمگین شد و کره های مایع بنفشی را از دهانش شلیک کرد!

نوآ از آنها طفره رفت و احساس کرد که مایع وقتی با زمین برخورد کرد، فوراً آن را خورد و سوراخ های عمیقی در آن ایجاد کرد.

فکر کن که اون مار، توی رتبه 3 می تونه از سم خودش به عنوان یک حمله از راه دور استفاده کنه...

او به دویدن ادامه داد و از کنار مار شاخدار که مستقیماً در جایش باقی مانده بود رد شد.

مارهای رتبه 2 به او حمله کردند، اما او به سادگی ضربات باد بیشتری را شلیک کرد و مطمئن شد که فقط آنها را زخمی می کند، در نهایت آنها یاران ارزشمند او بودند.

{اینجا به نظر میرسه که مار ها هم دو دسته ان و حقیقتا باهم دشمنی دارن و نوآ میخواد از این دشمنی برای فرار خودش استفاده کنه.}

او بدون توجه به حوادث پشت سرش به فرار خود ادامه داد.

مار زمینی رتبه 3 با مار شاخدار رتبه 3 روبرو شده بود و درگیری به صورت یک نبرد خشمگین شده بود.

در همین حین، دسته مارهای زمینی از راه رسیدند و می خواستند بر مارهای شاخدار غلبه کنند که نوآ خیلی دور شد و دیگر نمی توانست مبارزه آنها را حس کند.

او یک ساعت دیگر دوید تا مطمئن شود که خارج از محدوده گشت آنهاست.

همانطور که او می دوید، از تعداد جانوران جادویی رتبه 2 کاسته می شد و با جانوران رتبه 1 جایگزین می شد و غلظت "نفس" شروع به شبیه شدن به حفره ای کرد که او در آن بود.

به نظر می رسید که جانوران آنجا از او می ترسیدند، زیرا هیچ یک از آنها سعی در حمله نداشتند.

نوآ کمی به اطراف خود نگاه کرد و غار کوچکی را یافت که در آن چند مار آتشین رتبه 1 زندگی می کردند.

غار، کاملاً پنهان بود و هیچ سوراخی روی دیوارهای آن وجود نداشت، بنابراین او ترجیح داد در آنجا استراحت کند.

جانوران داخل آن را از زندگی پاک کرد و روی زمین دراز کشید تا استراحت کند.

{پایان چپتر 54.}

کتاب‌های تصادفی