تناسخ ایکس فانتزی
قسمت: 3
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 3 از دنیای شگفت انگیز خارج از کلسیا
خب گفتم که ، پیرمرد به سختی قبول کرد که بیرون برم من ، اما همیشه همه چیز طبق برنامه شما پیش نمی ره
اول از همه مشکل شناسنامه که چند روز طول میکشید که بیاد ( نامه ای به رئیس کلیسا که مسئولش هست داده بشه و تاییدش بشه )
دوم اینکه پیرمرد هنوز کاملا راضی نبود که من برم بیرون، به هر حال حق با او بود، این بچه ، یعنی چیزی شبیه من، تنها فرد باقی مانده از خانواده اش بود.
مشکل سوم مربوط به من بود. هنر نقاشی چیزی نیست که در یک ثانیه به شما ایده بده ، اما ملاحظاتی هست که اصلاً به آن فکر نمی کنید، بنابراین حتی اگر بخوام حداقل چهار نقاشی بکشم، چند روز طول می کشه ، اما بالاخره بعد از گذشت چند روز از مشکل شناسنامه پیرمرد، بعد از کلی فکر و البته صحبت های خواهر اوا، او راضی شد.
بعد از مدت ها ایده ای به ذهنم رسید و هنر خودم را ساختم، اما فقط یک مشکل وجود داشت و آن این بود که رنگ بندی مناسبی نداشت، فقط با زغال آن را کشیدم.
البته به لطف هنر زیبای من که همه مردم را احاطه کرده است حل می شد
.... صبح روز بعد روز حرکت ....
پیرمرد: تام، چند بار به تو گفتم، این بار دوباره به تو می گم که مواظب باش زیاد به نجیب زاده ها نزدیک نشو...
من:بله میدونم پدربزرگ.
پیرمرد: مواظب باش پولی را که به راحتی ب...
خب گفتم که ، پیرمرد به سختی قبول کرد که بیرون برم من ، اما همیشه همه چیز طبق برنامه شما پیش نمی ره
اول از همه مشکل شناسنامه که چند روز طول میکشید که بیاد ( نامه ای به رئیس کلیسا که مسئولش هست داده بشه و تاییدش بشه )
دوم اینکه پیرمرد هنوز کاملا راضی نبود که من برم بیرون، به هر حال حق با او بود، این بچه ، یعنی چیزی شبیه من، تنها فرد باقی مانده از خانواده اش بود.
مشکل سوم مربوط به من بود. هنر نقاشی چیزی نیست که در یک ثانیه به شما ایده بده ، اما ملاحظاتی هست که اصلاً به آن فکر نمی کنید، بنابراین حتی اگر بخوام حداقل چهار نقاشی بکشم، چند روز طول می کشه ، اما بالاخره بعد از گذشت چند روز از مشکل شناسنامه پیرمرد، بعد از کلی فکر و البته صحبت های خواهر اوا، او راضی شد.
بعد از مدت ها ایده ای به ذهنم رسید و هنر خودم را ساختم، اما فقط یک مشکل وجود داشت و آن این بود که رنگ بندی مناسبی نداشت، فقط با زغال آن را کشیدم.
البته به لطف هنر زیبای من که همه مردم را احاطه کرده است حل می شد
.... صبح روز بعد روز حرکت ....
پیرمرد: تام، چند بار به تو گفتم، این بار دوباره به تو می گم که مواظب باش زیاد به نجیب زاده ها نزدیک نشو...
من:بله میدونم پدربزرگ.
پیرمرد: مواظب باش پولی را که به راحتی ب...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب تناسخ ایکس فانتزی را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی
