فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 143

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۴۳:

کایل از روی عصبانیت برگه‌ها رو تکون داد و پائول که اونو زیر نظر گرفته بود، چند کلمه‌ای از دهنش پرید بیرون. «بی‌خیال، کاپیتان. من فقط دارم محض-»

« اگه قراره سوالای بی‌فایده بپرسی، بهتره دهنت رو باز نکنی.»

پائول که اصلاً تحت تاثیر این جواب تیز کایل قرار نگرفته بود، با قاطعیت پرسید:« واقعاً با خانم آسیل توی اون جور رابطه‌ای هستین، مگه نه؟»

کایل بدون این که به حرفش فکر کنه، حاضر جوابی کرد، «اگه این طور باشه، چیکار میخوای براش بکنی؟» ولی بعدش وقتی بی‌میلی زیردستش رو دید، متوجه شد اشتباه کرده.

« اوه، خدای من، دوباره وزیر یه تصوری کرده...»

« برنگرد پایتخت و این چرت و پرتا رو بگو، پائول.»

« تو حتی انکارش هم نکردی!» این دفعه صدای پائول از قبل بلندتر شده بود. کایل به جای این که جاخوردن زیردستش رو از بین ببره، سرش رو به طرف پنجره برگردوند. در یک آن حس ناراحتی پیدا کرد.

با این که این کلمات بدون اراده از دهنش بیرون پریدن، کایل هم نمیدونست رابطه‌ی خودش و نواه چیه. پیدا کردن واژه‌ی مناسب برای رابطه‌شون سخت بود. همکار هم بودن؟ یا شاید همون طور که نواه همیشه اصرار میکرد، خدمتکار و ارباب بودن؟

« فعلاً، خدمتکار رو مرخص میکنم.»

کایل با خودش فکر کرد، خب، شخصی که از کسی مراقبت میکنه، خدمتکار اون شخص محسوب میشه... هنوزم هیچ تفاوتی توی سلسله مراتب نواه داده نشده. به علاوه، با توجه به این که بیش از حد به نواه اهمیت میداد و با یه کلمه‌ش از جاش تکون میخورد، به نظر نمیومد که کایل وضعیت پرقدرتی رو داشته باشه.

وقتی از نواه دوره، طبیعی بود براش نگران باشه؟ حتی اگه نواه درست کنا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی