فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

برابر با بهشت : شیطان سایه

قسمت: 10

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت دهم : سِوِروس کِنت

گروه نجات‌یافته‌ها که بیش از صد متر با میدان مبارزه فاصله داشتند، با دیدن سرعت زیاد و شبح‌وار آدریوس، با دهان باز به طرفش خیره ماندند و هیچکدام به مبارزه‌ی مرد مو بلوند و برادرش توجهی نمی‌کرد. آرتور که چند ثانیه‌ی پیش موفق شده بود تا کمی وضعیتش را سروسامان بدهد و قصد دوباره پیوستن به مبارزه را داشت، با دیدن خُرد شدن آسفالت و سرعت دیوانه‌وار آدریوس، چشمانش چنان گرد شد که هر لحظه امکان داشت از حدقه بیرون بزنند. کاملا غیر ممکن بود که یک انسان با بدنی از جنس گوشت و خون، تحمل چنین سرعت باور نکردنی را داشته باشد، حتی ماشین‌های سوپر اسپورت هم برای رسیدن به اوج سرعتشان، به چند ثانیه زمان نیاز داشتند. هرچند انگار آدریوس در لحظه می‌توانست از سکون به نهایت سرعت برسد. این صحنه باعث شد تا ناخودآگاه با خودش تکرار کند: «امکان نداره....امکان نداره.....»

هنوز جمله‌ی آرتور به پایان نرسیده بود که برشی عمیق بر شانه‌ی چپ زامبی غول‌پیکر ایجاد و آدریوس پشت سر زامبی ظاهر شد و با خودش زمزمه کرد: «هنوز کنترل این سرعت سخته....»

دوباره با ترک خوردن آسفالت، آدریوس تبدیل به موجودی شبح‌گونه و سایه‌وار شد که به سختی می‌شد با چشم دنبالش کرد، البته از دید مردم عادی، که حتی لول۱ هم نبودند. ولی آرتور می‌توانست به خوبی آدریوس را ببیند و با چشم دنبالش کند، که بیشتر باعث تعجب و غیر قابل باور بودن چنین سرعتی برایش می‌شد. این کاملا منطقِ علمی بود که منبسط و منقبض کردن ماهیچه‌ها با چنین سرعتی فقط یک نتیجه دارد، پارگی ماهیچه‌ها و حتی بدتر شکستگی استخوان‌ها و یا رباط‌ها، ولی انگار بدن آدریوس از منطق علمی خارج بود، البته آرتور فراموش کرده بود که دنیای گذشته دیگر تمام شده است و با ورود مانا قرار است همه‌چیز برخلاف منطق پیش برود و یا به طور دقیق‌تر منطقی و واقعیتی جدید بوجود بیاید.

این بار آدریوس برشی عمیق‌تر ایجاد کرد و تیغه‌ی شمشیرش تا اواسط استخوان بازوی دیگر زامبی فرو رفته و دوباره در مکان اولش روبروی زامبی ظاهر شد.

زامبی غول‌پیکر کاملا گیج شده بود، در چنین زمان کوتاهی و قبل از اینکه حتی متوجه شود، حریفش توانسته بود با دوبار حمله، آسیب‌های بدی به دست‌هایش وارد کند. زامبی با عصبانیت دستش راستش را بالا و پایین کرد تا شدت آسیب را بسنجد. این‌کار باعث شد تا نیمه‌ی باقی مانده‌ی استخوان، در اثر وزن دست بزرگ و قدرت ماهیچه‌های شانه‌اش کاملا بشکند، و دستش مثل یک تکه گوشت کنار بدنش آویزان شود.

زامبی با تعجب به دستش نگاه کرد و انگار تلاش می‌کرد تا دوباره تکانش دهد. بعد از چندبار تلاش با حالتی دیوانه وار شروع به فریاد زدن کرد و مثل یک گاو وحشی و رم کرده به سمت آدریوس هجوم آورد.

در این بین، آدریوس به این فکر کرد با اینکه سرعت و قدرتش تقریبا در یک سطح قرار دارند، ولی انگار هنوز همانگ کردن این قدرت و سرعت نیاز به تلاش زیادی داشت. چون حفظ این سطح از هماهنگی برای ذهنش کاملا جدید بود، و انگار همه چیز مثل فیلم‌ها و انیمه‌ها نبود. ولی به‌سرعت لبخندی مرموز بر صورتش نشست و به زامبی غول پیکر که به سمتش می‌دوید خیره شد. این موجود احمق، حریف تمرینی بسیار خوبی برای تمرین ذهن و اعصابش، برای هماهنگی قدرت و سرعتش می‌شد.

زامبی از تنها دست سالمش برای زدن ضربه‌ای عمودی به سر آدریوس استفاده کرد، در لحظه‌ی آخر آدریوس از ضربه جاخالی داد و هم‌زمان با رد شدن از زیر دست حریف، برشی دیگر بر پهلوی چپ زامبی ایجاد کرد. زامبی دوباره از سر خشم فریاد زد و به تمام سرعتی که می‌توانست از بدن عضلانی‌اش بیرون بکشد، که نسبت به یک انسان عادی کم هم نبود، به سمت آدریوس چرخید. این‌بار تلاش کرد تا با کوبیدن دستش بر شانه‌ی آدریوس، او را به سمت راست پرتاب کرده و شانه‌اش را خُرد کند. آدریوس هم جهت به دست زامبی و به سمت راست حرکت کرد، با افزایش سرعتش، حرکات زامبی تماماً مثل یک فیلم بر روی حرکت آهسته بود و باعث می‌شد، تا با خون‌سردی کامل به حملات زامبی واکنش نشان دهد. همزمان با حرکتش، تیغه‌ی شمشیر جلاد را بر روی شکم زامبی کشید و زخمی طولانی از پهلو تا پهلوی دیگر بر روی شکم زامبی بوجود آورد، هرچند عضلات شکم زامبی مانع از بیرون ریختن اعضای داخلی‌اش شد، و جلوی ایجاد یک زخم کاری را گرفت.

آدریوس و زامبی به رقص دو نفره‌شان برای چندین دقیقه ادامه دادند، و در تمام این مدت، آدریوس تلاش می‌ک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب برابر با بهشت : شیطان سایه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی