بازیکن قاتل
قسمت: 14
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
[ تبریک.
دستاورد مخفی تکمیل شد.
شما تا لول 40 از امتیازات آماریتان استفاده نکردید، به زودی شغل مخفی به شما داده خواهد شد]
" بالاخره موفق شدم"
به یوکی نگاه میکنم که روی صورت اون ترول غول پیکر ایستاده
" یوکی، تموم شد حالا میتونی استراحت کنی"
خب به نظر میرسه که بعد از کشتن اون ترول تونستم ماموریت مخفی رو تکمیل کنم
از اونجایی که هر ارتقاء لول پنج امتیاز آماری بهم میده ، پس باید الان 200 امتیاز آماری بدست آورده باشم ، البته سیستم پنج امتیاز آماری آغازین به همه میده
پس من الان باید 205 امتیاز آماری برای استفاده داشته باشم
ولی 100 امتیاز اون رو میخوام برای چیز دیگه ای خرج کنم
و در مورد مبارزه هم ، شاید اون برش خنجری که من روی رگ دست رئیس دانجن انجام دادم بی اثر به نظر برسه
ولی در واقع این یک حرکت خیلی مهم بود
از اونجایی که این خنجر سم فلج کننده با تاثیر گذاری سریع داره، اون برش خیلی مفید بود
با اینکه بدن رئیس دانجن مقاومت خیلی بالایی نسبت به سم داشت ، ولی باز هم سم باعث کند تر شدن واکنشش شد
یوکی در ابتدا همه حمله هایش به سمت سر رئیس دانجن توسط دست های ترول دفع می شد و با اینکه ترول آسیب شدیدی می دید
اما به سرعت بازیابی میشد ، تا اینکه بالاخره تونستیم با این استراتژی شکستش بدیم
[ پاداش های دانجن در حال پردازش است]
اوه، درسته هنوز پاداش های تکمیل دانجن رو دریافت نکردم
[ پاداش اول: خنجر نفرین
رنک: (B)
توضیحات: با این خنجر هر کس را که زخمی کنید ، با توجه به موقعیت نژاد و لول و سایر چیز ها، نفرینی به او داده میشود]
[ پاداش دوم: سه سنگ مهارت
سنگ اول: سپر آب(E)
سنگ دوم: برش عمیق (E)
سنگ سوم: مشت آتشین (E) ]
[ پاداش سوم: آیتم ویژه
نام: انگشتر ارباب ترول ها
رنک: (A)
توضیحات: تمام ترول هایی که سطح پایینتری از شما دارند تحت فرمان شما در می آیند]
اوه، پاداش سوم واقعا یه چیز شگفت انگیزه
هر دو ابزاری که به من داد رو مطمئنا خودم استفاده می کنم ، چون هر دوشون ارزش بالایی دارن و برای سبک مبارزه من هم مفیدند
و در مورد مهارت ها ، من به " برش عمیق" و همچنین "سپر آب" نیازی ندارم
گفتم بهشون نیازی ندارم، اما منظور واقعیم اینه که اگه من از اونها استفاده کنم اون سودی که لازمه رو نمیتوانند بهم برسونند ، اما اگر یوکی از اونها استفاده کنه ، خیلی میتونه مفید تر باشه
ولی سومین توانایی، یعنی " مشت آتشین" رو برای خودم بر می دارم
چون خیلی برام مفیده که بتونم حتی وقتی بدون سلاح هستم هم از خودم دفاع کنم
درست که همه توانایی ها رنک پایی دارند ، اما به این دلیل نیست که ضعیفند ، در واقع این توانایی ها از نوع ابتدایی هستند
و توانایی های نوع ابتدایی قابل پیشرفت هستند
اما خب من قصد ندارم اونقدر از اونا استفاده کنم تا پیشرفت کنند، من فقط از اونها تا زمانی که بتونم توانایی های مفیدتری پیدا کنم استفاده می کنم
[ تبریک.شما به دلیل رسیدن به لول 40 میتوانید یک توانایی رایگان دریافت کنید.]
[ 1_ کابوی(C) : مهارت شما در سوارکاری ک تیرا ندازی را افزایش میدهد
2_ گلوله آتشین (E) : به شما اجازه شلیک یک گلوله آتشین سطح پایین را در هر یک ساعت می دهد
3_ مبارزه طلبی (D) : حریف ها برای حمله به شما تمایل بیشتری دریافت میکنند ]
خب اینبار واقعا چیز های مزخرفی به عنوان پاداش ارتقاء لول گرفتم
ولی خب ، فکر کنم که توانایی " کابوی " خیلی برای من مفیدتر از دو تواناییه دیگست
" گذینه 3 رو انتخاب میکنم"
[ تبریک ، شما توانایی " کابوی " را به دست آوردید]
خب حالا بهتره که از سنگ های توانایی هم استفاده کنم...
[ شما توانایی " مشت آتشین " را به دست آوردید]
خب، این از این ، حالا باید دو سنگ توانایی دیگه رو به یوکی بدم
" یوکی ، بیا اینجا"
این رو با صدای نسبتا بلندی گفتم تا یوکی بشنوه
" بله ارباب"
یوکی این رو با لحن بازیگوشی گفت و بعد به سمت من دوید
مطمئنم این دختر میدونه که دوست ندارم من رو ارباب صدا بزنه ، اما از عمد این کار رو می کنه
" ارباب ، با من چیکار داشتی؟"
صدای یوکی من رو از افکارم بیرون میکشه
" یوکی میخوام که بخاطر شکست دادن ترول بهت یه پاداش خیلی خوب بدم"
این رو که گفتم چشمای یوکی برق میزنه
" ی..یعنی میخوای یک روز کامل من رو نوازش کنیی؟؟!!"
یوکی این حرفش رو با ذوق عجیبی گفت، با اینکه اون یه گرگینست ولی به نظر میرسه ذهنیتش هنوز به اندازه همون سگ مونده
آخه نوازش که جزو پاداش به حساب نمیاد
با دست به صورت خودم می کوبم و بعد میگم
" یوکی، اولاً که اصلا نوازش پاداش به حساب نمیاد و دوماً با اینکه من هم از نوازش کردنت لذت می برم ولی این درست نیست که من تو رو نوازش کنم، فهمیدی؟"
وقتی این رو گفتم، دم یوکی که در حال جنب و جوش بود ، ناگهان انگار تمام انرژیش خالی شد و روی زمین افتاد
و گوش هاش هم به صورت عجیبی دقیقا مثله یک سگ که نا امید شده بود روی سرش افتاد و بعد چشماش رو درشت کرد و با لحن مظلومی گفت
" و..ولی چرا؟ وقتی هر دومون لذت میبریم که دیگه مشکلی نیست"
هعی...
" ببین یوکی ، این درست نیست که یک دختر وپسر جوان این کار ها رو با هم انجام بدن"
" ولی من نوازش موخواممممم"
یوکی این رو با لجبازی گفت
آخه من کی این بچه رو اینطوری تربیت کردم، عمرم رو پاش گذاشتم و تا درست بزرگ شه
همش تقصیر مادرشه که اینطوری بزرگ شده ، هزار بار بهش گفتم این روش درست تربیت بچه نیست
یه لحظه صبر کن...
من که اصلا باباش نیستم، به هر حال اهمیتی نداره
" باشه، نوازشت میکنم ولی الان وقت نداریم وقتی برگشتیم خونه این کارو میکنم، باشه؟"
یوکی با شادی یک پرش کرد و روی من پرید
"هورااااااا، عاشقتم اربابببببب!!"
گونه هام کمی سرخ میشه ولی خودم رو کنترل میکنم و میگم
" یو..یوکی ، از رو من بیا پایین"
یوکی سریعا دستور رو اجرا میکنه و از روی من پایین میاد
" خب حالا وقتشه که توانایی های جدیدت رو بهت بدم"