فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

کافه والوریا

قسمت: 2

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

صفحه ۲: افکار افسرده

به محض اینکه در زندان باز شد نور به شدت درخشانی به چشمام خورد. اذیتم میکرد، ولی مهم نبود. تنها چیز مهم برای من این بود که یک قدم دیگه رو بردارم تا از محوطه تاریک زندان خارج بشم. وقتی میگم “تاریک” منظورم این نیست که اونجا روشن نبود. اتفاقا نورهایی با رنگ های مختلف هم داشت. خب، قرار نیست که هرجا خوشگل باشه برات راحت باشه.

بگذریم، راستش اصلا دلم نمیخواد در مورد چیزهایی که داخل زندان بود بگم. فقط میخوام ازش بگذرم.

قدم اول رو که برداشتم، دوران دوم زندگیم رسما شروع شد. با این سوال که،“حالا چی؟”

هیچکس بیرون از زندان من...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب کافه والوریا را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی