تشکیل شدن جهان از یک شهاب سنگ آغاز میشود.
قسمت: 1
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
بِسمِ الله الرحمن الرحیم.
چپتر اول: تناسخ به عنوان یک شهاب سنگ.
والی موگنر، یک جوان معمولی که به تازگی از دانشگاه اخراج گشته است، او در حال قدم برداشتن به سمت خانه اش بود، ناگهان صدای گوشی اش او را از هزاران فکر و خیال بیدار کرد، گوشی اش را رو به روی صورت خود گرفت و متوجه یک پیام شد که حاوی اخراج شدنش از محل کار بود، اما جدا شدن او از نامزدش که یک هفته پیش اتفاق افتاد برای او تلخ تر از همهٔ این موارد بود.
ولی تمام این اتفاقات به یک دلیل بود.
یک هفته قبل...
والی پس از جدا شدن از نامزدش سردردی عجیب گرفت و به سمت بیمارستان حرکت کرد تا دکتر بدنش را چکاب کند، در بیمارستان مشخص شد که سرطان خون گرفته است، این بیماری قبلا تشخیص داده نشده بود، پس هیچ راهی برای دفع این بیماری وجود نداشت، دکتر به طور قاطع چنین کلامی بر زبانش جاری کرد "یه هفتهٔ دیگه میمیری."
والی پس از شنیدن این سخن صریح از دکتر قلبش به درد آمد، چشمانش گشاد شد، باورش نمیشد، مگر ممکن بود که یک انسان به همین سادگی محکوم به مرگ شود؟
شش روز بعد...
"این دنیا ناجوانمردانه اس!" این کلمه ای بود که والی همیشه از مادرش میشنید، حتی زمانی که خردسال بود و مادرش برایش لالایی میخواند مضمون این جمله را به کار میبرد، والی این جمله را قبلا قبول نداشت، هم اکنون به این نتیجه رسیده بود "مادر، تو راست میگفتی..." او با صدایی ضعیف زیر لب زمزمه کرد.
دو روز بعد...
طبق گفتهٔ دکتر قرار بود والی دیروز بمیرد اما هنوز نمرده بود، او هر روزِ این هفته را مشغول خوش گذرانی و مصرف کردن تمام اندوخته هایش بود، ولی هم اکنون که پس از این همه کار نمرده بود احساس بدی در ذهنش حجوم میبرد، او در زمان حال هیچ چیز نداشت نامزدش، شغلش، دانشجو بودنش، همه چیز را از دست داده بود.
والی هیچ چیز برای از دست دادن نداشت، ولی با کمال تعجب ریسمان وجودش را محکم گرفته بود، او میخواست زنده بماند، ولی برای چه زنده بماند؟ خودش نیز جواب این سوال را نمیدانست، والی از اول عمرش هیچوقت مرگ را تصوّر نمیکرد، او راضی بود که کر و لال و یا حتی فلج شود ولی زنده بماند، او برای مرگش هیچ قیمتی نمیگذاشت.
زمانی که افکارش به یکدیگر آویخته شدند، ذهنش مشغول بود و متوجه هیچ چیز جز چیزی که تصوّر میکرد نمیشد، او در بَ...
کتابهای تصادفی


