فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

این بار من ازت محافظت میکنم

قسمت: 7

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
به محض ورود به سالن، آرتور خودش را بهش رسوند: به به ، خوش برگشتی. زود باش بگو چطور پیش رفت جناب رومئو ؟)

الیاس فکرش درگیر جای دیگری بود، برای همین شوخیش را نگرفت: منظورت چیه؟)

آرتور بیخیال شوخی شد و سوالی را که تو ذهنش بود مطرح کرد: تو چرا اینطوری حرف میزنی؟)

_ مگه چطوری حرف میزنم؟)

آرتور با انگشتش بهش اشاره کرد: همین. همینطوری! مطمئنم دو روز پیش که دیدمت جواب هایی مثل؛ چی میگی! یا مگه چشه! میدادی. شبیه آدم های پیر حرف میزنی.)

الیاس نمیتوانست بهش بگوید که: اگه توهم چهار سال مجبور باشی فقط تو مجالس رسمی باشی به این روز می افتی! داشت تو ذهنشدنبال جواب میگشت که دوباره آرتور اظهار نظر کرد: ببین! اینم هست. قبلا اصلا فکر نمیکردی....

آرتور جوابش را با یک مشت به پهلو دریافت کرد.

_ امپراطریس مادر وارد می شوند.

الیاس، آرتور را به همان حال گذاشت و به استقبال مادرش رفت. زمانی که پدر الیاس فوت کرد  او شانزده سال داشت. طبق قوانین حداقلاسن امپراتور باید هجده باشد. برای همین این دو سال مادرش به کار های حکومت رسید.

 امپراطریس با دیدن الیاس تعظیم کرد: تبریک میگم عالیجناب.)

 الیاس جلو رفت و مادرش رو بغل کرد. کاری که حسرتش در دلش مانده بود: بخاطر همه چی ازت ممنونم مادر.)<...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب این بار من ازت محافظت میکنم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی