فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 95

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
هانا نگاهی دیگر به میکایلای کنار گذاشته شده از صحنه انداخت. لبخندی لطیف روی لبان صورتی گردش نشست:
- فکر کنم امشب حوصله رفتن به نمایش مد رو نداشته باشم.
با نگاهی دلربا به میکایلا نگاه کرد و ادامه داد:
- بعد از مدت‌ها دور هم جمع شدیم. حیفه که بخوایم اینقدر سریع دوباره جدا بشیم.
رانمارو با اوقات تلخی لبان تو پرش را تر نمود:
- اوکی. هر جور که بخوای اما خودت حد و حدود رو می‌دونی. دائم باهام در تماس باش. اگه یه عوضی کثافت جلوت رو گرفـ... .
هانا انگشت روی لب‌های رانمارو گذاشت و با لبخند ادامه داد:
- می‌دونم! می‌دونم! اسپری فلفل رو تو صورتش خالی می‌کنم و ازش یه خواجه می‌سازم.
خیال رانمارو تا حدودی از سفارشاتش راحت شد. نگاهی تلخ به میکایلا کرد:
- برای دو سه ساعت خواهرم رو دستت می‌سپرم. اگه یه تار مو ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی