فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 37

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

ایچیرو یقه‌ی برادرش را رها کرد. جیرو کمی خم شد و گلوی دردناکش را مالید. آب دهانش را قورت داد. پیراهن و کت خاکستری‌اش را مرتب کرد:

- ما بهت نیاز داریم اما اگه تو تبدیل بشی به یکی از بدن‌های بی‌فکرش، قبیله به خطر میفته. حتی منم نمی‌تونم جلوی تو رو بگیرم!

حق با جیرو بود. ایچیرو قدم‌زنان در وسط سلول دور یک دایره‌ی فرضی می‌چرخید. صورتش را با دو دست مالید. رگه‌ی شیطانی درونش برای میل انتقام سرکش شده بود. جیرو که تردید برادرش را دید، دست به یک امید کم‌سو زد:

- یه راهب توی چین هست. می‌گن که توی مسائل معنوی و دنیای دیگه تخصص داره. ایچیرو! فقط کافیه به خود همیشگیت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی