خون کور: پانیشرز
قسمت: 24
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
در حین راه رفتن حلقهی سرم را با دهانش جوید و از جیب پیراهن خالخالی صورتی پاستلیاش آویزان کرد. آرنج آسیب دیدهاش را دوباره مالید. دردش خیلی کمتر شده بود اما هنوز نبض داشت و میتپید. نفسی گرفت و در کوچهای دیگر پیچید و از میان خانههای سنتی رد شد.
شاید آکامهی نوجوان از پشت سرش خبر نداشت اما مردی قد بلند و پیچیده در مهای سیاه درست در کنار بوتهی گل ادریسی ایستاده بود. مرد خم شد و شاخهها را کنار زد. هر شاخهای که لمس میکرد فورا شاخ و برگ پرطراوت آن پژمرده میشد و میمرد. قطرات خون طلایی رنگ روی بعضی شاخ و برگها به چشم میخورد.
آرام خم شد و آن قطرات را با زبان بلند باریک و دو شاخهاش لیسید. سرش را بلند کرد و با نه چشم سرخش ب...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی



