فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پسر بسته‌رسون و راز زیباترین دختر مدرسه

قسمت: 15

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل پانزدهم

«ایییی! چرا داشتی اون رو تو کلاس می‌خوندی؟»

این اولین چیزی بود که شیزوکی بعد از گرفتن پاستایی که سفارش داده بود گفت.

«چی؟»

«مانگا، اون خیلی خجالت‌آور و ناجور بود.»

شیزوکی گونه‌هاش رو باد کرد. به نظر می‌رسید اون به ساده بودن جلوی من عادت کرده بود.

پشت چتری‌های بلندش، چشم‌های درشتش رو تنگ کرده بود.

اما هنوز هم، می‌دونستم چرا اون همچین چیزی گفت.

«نمی‌تونم بفهمم چرا انقدر نگرانی شیزوکی؟ اینطور نیست که اونا درباره‌ی رابطه‌ی ما بفهمن.»

«مسئله این نیست. من از دیدنش خجالت کشیدم چون همه داشتن با تعجب درباره‌ش حرف می‌زدن.»

«تو خیلی حساسی شیزوکی.»

«هاسومی کون خیلی بی خیاله، یکم به محیط اطرافت هم توجه کن.»

شیزوکی دست‌هاش رو به کمرش زده بود و با لحنی این حرف‌ها رو می‌زد که انگار داره یه بچه رو سرزنش می‌کنه.»

مثل سوراخ کردن گوش، بردن مانگا به مدرسه هم تا وقتی به درسمون صدمه نزنه ممنوع نیست، برای همین نمی‌تونستم بفهمم مشکلش چیه.

«یوکا چان و ماریکو چان مثل دیوونه‌ها بهت خیره شده بودن مگه نه؟»

«برای من اهمیتی نداره.»

«هاه. خداایاا، هاسومی کون تو...»

شیزوکی با استیصال سرش رو تکون داد.

نمی‌خواستم هیچ کاری در این ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پسر بسته‌رسون و راز زیباترین دختر مدرسه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی