فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ستاره بلعیده شده

قسمت: 57

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

جلد 3 قسمت 17: قیمت، اکستازی

وقتی از اسانسور بیرون امدند، وارد یک سالن استراحت بسیار بزرگ شدند. مساحت سالن استراحت احتمالا حدود 300 تا 400 متر مکعب بود. چند مبل بار در سالن استراحت وجود داشت، جایی که تعدادی ادم منتظر ملاقات با مدیر فنگ بودند. هرچند، انها گروهی از جنگجو‌ها را دیدند که لازم نبود منتظر بمانند و مستقیم به دفتر مدیر فنگ رفتند.

«بفرمایید، مدیر فنگ داخل هستن.» خانم لیو، لو فنگ و بقیه را مستقیما به دفتر مدیر برد.

در دفتر، لو فنگ نگاهی به اطراف انداخت. زیور الاتی که در اطراف بود برق می‌زدند و کف زمین از شیشه ای محکم ساخته شده بود. زیر شیشه، رودخانه ای با ماهی‌های شناور وجود داشت. کسی که روی شیشه می‌‌ایستاد می‌توانست چند ماهی در حال شنا کردن را از بالای ببیند.

لو فنگ با خودش فکر کرد: چه مجلل.

«گایو فنگ، مثل اینکه شما بچه‌ها اینبار یه چیزی بدست اوردین!» مردی طاس با صورتی گرد از جایش بلند شد در حالی که به این سمت می‌‌امد خندید. «بفرمایید، اینجا بشینید.»

گروه روی مبلی در گوشه دفتر روبه‌روی یکدیگر نشستند.

«خب، اینبار چی داری؟» مرد کچل صورت گرد درحالی که می‌خندید پرسید. «بذارید ببینمش.»

«فنگ پیر اینبار کاری می‌کنم چشمانت برق بزنن!» گایو فنگ خندید. «مدیر بزرگی مثل شما معمولا چیزای ناقابلی از گروه‌های مبارز به‌دستش می‌رسه، اما قراره نیست این‌بار چنین چیزی رو ببینید. لو فنگ، درش بیار.»

«اوه؟» مدیر فنگ شوکه شده بود و چشمانش برق می‌زد.

لو فنگ وقتی عکس العمل مدیر فنگ را موقع دراوردن خز گرگ نقره ای کوله را دید خنده‌اش گرفت. او خز را روی زمین گذاشت و باز کرد. انگار که گرگ نقره ای صاف شده بود، می‌شد میل به کشتار گرگ نقره ای را از آن حس کرد.

«شکارچی!» مدیر فنگ انقدر شوکه شده بود که نتوانست جلوی لحجه شهر خود را پنهان کند. «گایو پیر، این چیز ارزشمندیه. یه شکارچی به این بزرگی احتمالا یک فرمانده سطح بالاست. با سرعتی که گرگ نقره ای داره، حتی یک مرد قدرتمند که به تازگی به سمت خدا جنگ رسیده هم توی برای کشتنش توی دردسر میوفته.»

سرعت گرگ نقره ای قطعا حیرت اور بود. حتی وقتی به سختی اسیب دید بود هم می‌تونست به سرعت صوت حرکت کند! پس اگر آسیب ندیده بود، می‌شد تصور کرد که چقدر سریع می‌توانست حرکت کند.

«همم، خز کامل و سالمیه.» مدیر فنگ خز را بازرسی کرد. «به‌نظر میاد خز در امتداد زخم بریده شده. با اینحال... خیلی کامله.» چشمان مدیر فنگ برق زد. خز یک گرگ نقره ای در واقع یکی از بهترین مواد برای ساخت لباس در جهان بود.

هرچند که از این خز استفاده‌های دیگری هم می‌شد، چهره‌های مهم جهان حاظر بودند لباس هایی که با این خز ساخته شده را با قیمت بالایی بخرند.

«یک لحظه اجازه بدید.» مدیر فنگ مستقیما به سمت میز دفترش دوید.

و به ارامی صندوق قفل شده ای را دراورد و درحالی که انرا در دست داشت برگشت.

«گایو فنگ، شما بچه‌ها لازم نیست بیشتر از این کشش بدید. بقیه مواد شکارچی رو دربیارید.» مدیر فنگ درحالی که تحت تاثیر قرر گرفته بود خندید. در همین حین قفل صندوق را که حاوی دستگاه ظریفی بود را باز کرد. پس از فعال کردن آن، نور قرمزی از بالای دستگاه تابید.

لو فنگ بقیه چیز‌ها را یکی یکی خارج می‌کرد.

چشمان، پنجه‌ها، دندان‌های نیش، استخوان پاها...

«یه مجموعه کامله.»

وقتی نور قرمز دستگاه روی خز تابید چشمان مدیر فنگ درخشید و کمی بعد، چشمان، پنجه‌ها، نیش ها... دستگاه عددی روی صفحه‌ی خود نشان داد....

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ستاره بلعیده شده را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی